تحولات منطقه

مراسم پیاده روی کربلا در روز اربعین، از دیرباز در میان محبان اهل بیت اهمیت بسزایی داشته و علما و مراجع نیز همگام با مردم عراق و دیگر سرزمین‌های اسلامی در این مراسم معنوی شرکت می‌کنند.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / روایت شنیدنی آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی از طریق العلماء
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

از نقل‌های تاریخی این گونه به دست می‌آید که تشرف به بارگاه ائمه اطهار با پای پیاده از زمان حضور ائمه رایج بوده ولی در قرن‌های گوناگون اسلامی و به مقتضای حکومت‌های مختلف سیاری به خود دیده و همان گونه که زیارت ائمه اطهار در زمان‌ها و مکان‌های مختلف دچار فراوان بوده این سنت نیز دارای فراز و نشیب بوده است.

حاکمان حکومت‌های شیعی مانند حکومت آل بویه و حکومت صفویه، به این سنت حسنه اقدام کرده و سعی در تبلیغ آن بین شیعیان داشته اند. بنا به نوشته ابن جوزی جلال الدولمه یکی از نوادگان عضدالدوله، در سال ۴۳۱ قمری با فرزندان و جمعی از یاران خود برای زیارت رهسپار نجف شده و از خندق شهر کوفه تا مشهد امیرالمؤمنین در نجف را که یک فرسنگ فاصله بود، پیاده و با پای برهنه پیمود. در زمان حکومت صفویه نیز اهتمام بسیاری بر زیارت با پای پیاده صورت گرفته است شاه عباس صفوی و علمای بزرگ عصر ایشان همچون مرحوم شیخ بهایی برای رواج فرهنگ زیارت در بین مردم در سال ۱۰۰۹ قمری از اصفهان عزم مشهد کرده و با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسی الرضا رفت.

مراسم پیاده روی کربلا در روز اربعین، از دیرباز در میان محبان اهل بیت اهمیت بسزایی داشته و علما و مراجع نیز همگام با مردم عراق و دیگر سرزمین‌های اسلامی در این مراسم معنوی شرکت می‌کنند.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی در سال ۱۳۰۵ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود ایشان در حدود ۱۴ سالگی رسماً دروس دینی را در مدرسه آقا باباخان شیراز آغاز کردند. ایشان در ۱۸ سالگی وارد حوزه علمیه قم شدند و قریب پنج سال از جلسات علمی و درس آیت الله العظمی بروجردی و اساتید بزرگ آن زمان بهره گرفتند. معظم له برای آشنایی با نظرات و افکار اساتید بزرگ یکی از حوزه‌های عظیم شیعه در سال ۱۳۲۹ شمسی به نجف اشرف هجرت کرد و در دروس آیات حکیم و خویی و عبدالهادی شیرازی شرکت جستند. معظم له در سن ۲۴ سالگی به اخذ اجازه اجتهاد مطلق از محضر دو نفر از آیات بزرگ نجف نائل شدند و حضرت آیت الله حکیم تقریظ کوتاه و پر محتوایی بر تقریرات ایشان از درس فقه (ابواب) طهارت نوشتند که بسیار ممتاز است. بهره گیری از فیوضات علمی دروس اساتید نجف همچنان ادامه داشت تا اینکه بر اثر نبود وسایل و امکانات در ماه شعبان ۱۳۳۰ به قم برگشتند و به تدریس سطوح عالی و سپس خارج اصول و فقه پرداختند. از معظم له حدود ۱۵۰ جلد کتاب منتشر شده که از جمله آنها تفسیر نمونه، تفسیر پیام، قرآن القواعد الفقهیة، دائرة المعارف فقه مقارن است.

آیت الله مکارم شیرازی زمانی که در نجف اشرف سکونت داشتند بین سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۰ قمری دو بار توفیق پیاده روی از نجف تا کربلا را داشته است. ایشان با پای برهنه از مسیر شط (رودخانه) که حدود ۲۰ کیلومتر طولانی‌تر از مسیر کنونی نجف به کربلا حدود ۳ روز به طول می‌انجامید به زیارت اباعبدالله الحسین مشرف شدند.

آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به خاطره پیاده روی از نجف به سوی کربلا، می‌گوید وقتی به یکی از این مضیفها رسیدیم صاحب مضیف دعوت و اصرار کرد که مهمان او بشویم و آنجا استراحت کنیم. به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفته ایم و باید مسافت بیشتری را طی کنیم فرصت ماندن نداریم. پس از کمی اصرار او و امتناع ما ناگهان صاحب مضیف که معلوم بود چند وقتی است که مهمان برایش نرسیده و از این بابت خیلی ناراحت است ناگهان چاقویش را در آورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده است و شما حتماً باید مهمان ما بشوید! اینقدر مهمان کردن زائر امام حسین در نزد اینها اهمیت و ارزش داشت. البته بالاخره بعد از اینکه توضیح بیشتری برایش دادیم و قول دادیم که از طرف او زیارت کنیم اجازه داد که ما برویم.

سه روز و دو شب در راه بودیم

در بخشی از خاطرات ایشان درباره پیاده روی در یکی از سفرها که پیاده عازم کربلا بودیم، ظهر اطراق کردیم، نصف راه قبل از ظهر و نصف راه را بعد از ظهر در طول سه روز طی می‌کردیم. لذا سه روز و دو شب در راه بودیم و شب‌ها در مضیف های شیعیان فرات (الفرات الاوسط) که سالنی ساده برای پذیرایی از زائران حسینی داشتند، استراحت می‌کردیم، امروزه مردم از جاده‌ای که از میان بیابان عبور می‌کند، حرکت می‌کنند ولی در گذشته، نمی‌توانستیم از آنجا برویم، چون بیهوده بود، کسی نبود، نفرات کم…، و در وسط راه، شب کجا بمانیم؟ لذا ما از نجف می‌آمدیم کوفه؛ کوفه کنار شط است. از کنار شط می‌رفتیم به سوی کربلا. یعنی یک نیم دایره، تقریباً طی می‌کردیم.

در اطراف شط، قبایل شیعه هستند. و خیلی علاقه به زوّار دارند. رئیس قبیله یک مُضیفی دارد، یعنی یک میهمان خانه‌ای دارد، یکی از شرایط رئیس قبیله، داشتن آن مُضیف است. شب‌ها ما می‌رفتیم در مضیف آنها و خیلی هم خوشحال می‌شدند که پذیرایی از زوّار امام حسین (ع) کنند، تمام قبایل وسط راه، شیعه بودند.

دوغ خنک

یک خانمی بود و وسط راه دوغ آورده بود که به زوّار بدهد. من یادم هست که این چادرش را گرفته بود روی این دوغ، که آفتاب بهش نخورد، گرم نشود. اینقدر دقت داشت که در پذیرایی از زوّار، بهترین راه را [به کار ببندد].

خنجر کشیدند تا مهمانشان شویم

ظهر که می‌شد زیر درختان نخل اطراق می‌کردیم و همراه خودمان یک مقدار نان خشک و یک مقدار ماست آب گرفته و یک چراغ، از این چراغ نفتی‌هایی که با فشار روشن می‌شد، می‌بردیم و چایی و بساط و اینها.

ظهرها جایی نمی‌رفتیم، خودمان کنار شط، در آن سایه می‌نشستیم، منتها آب فرات، خواهید دید، گل آلود است، نمی‌شود از آن برای خوردن استفاده کرد. باید ته نشینش کنی، ما هم که نمی‌توانستیم ته نشین کنیم.

زوّار از روشی استفاده می‌کردند، ماده‌ای هست به نام «زاق»، که این را در آب، با دست حرکت می‌دادند، تمام آن چیزها را ته نشین می‌کرد و از آب صاف، استفاده می‌نمودند، یک خورده زاق همراهمان می‌بردیم، نان خشک همراهمان می‌بردیم، ماست کیسه انداخته همراهمان می‌بردیم؛ چراغی و بساطی و اینها، و شب را در مضیف ها می‌ماندیم، طبعاً صبح هم آنجا بودیم.

در یکی از سفرها ما ظهر اطراق کردیم و استراحت، و دیگر بعد از ظهر باید راه می‌رفتیم.

شروع کردیم به راه رفتن، چندتا از جوان‌های عرب، مال یکی از مُضیف ها، آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید. گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم. یکیشان گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، یک وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید! یعنی اینقدر علاقه به زوّار داشتند! من گفتم ما قول می‌دهیم که از طرف شما هم زیارت می‌کنیم، بنابراین اجازه مرخصی ما را بدهید. دیگر هر طوری بود راضی شأن کردیم و اجازه مرخصی را گرفتیم و حرکت کردیم.

پیاده روی با پای برهنه

به ما گفته بودند با کفش نمی‌توانید پیاده روی کنید، توی کفش، پاهایتان، انگشت‌هایتان زخم می‌شود، لِه می‌شود، باید با پای پیاده بروید، با پای برهنه. طبعاً ما با پای برهنه می‌رفتیم و خارها هم در پایمان می‌رفت و خارها را هم قبول می‌کردیم، «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنش‌ها گر کند خوار مغیلان، غم مخور» و مهم هم نبود.

و از جمله یکی از دوستان ما بود دوتا فرزند داشت، تقریباً پنج ساله شش ساله؛ اینها را هم با خودش آورده بود. و اینها هم سه روز پیاده راه رفتند و بالاخره رسیدند به کربلا. وقتی رسیدیم آنجا دیگر واقعاً یک عالم پُرنشاطی داشتیم که این راه را ما طی کردیم.

و از خاطراتی که من هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، گاهی خسته می‌شوم و ناراحت می‌شوم از بعضی چیزها، و ناچارم یک خاطرات شاد کننده ای را به ذهنم بیاورم، می‌روم توی آن حال و هوا و فکر می‌کنم از نجف داریم حرکت می‌کنیم و رفتیم زیر درخت‌ها، از آنجا رفتیم کجا و… اینها را در نظر مجسم می‌کنم تا رفع آن خستگی و ناراحتی بشود.

منبع: کتاب طریق العلما و دفتر آیت الله مکارم شیرازی، دیدار با نمایندگان دانشجویان اعزامی به پیاده‌روی اربعین

منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.